شهوت به معنی میل شدید به چیزی است و اطلاق آن به شهوت جنسی از باب تغلیب و تسمیه جزء به اسم کل میباشد از آنجای که خداوند شهوت انسانها را به حکم عقل عاقل بودن آنها ضابطه مند کرده و احکامی را جعل کرده است که یکی از غالبترین راههای لمس نامحرم محسوب میشود، به همین جهت حکم واژههای هم معنی و قریب المعنی مانند لمس، مس، مسح و مباشرت یکی میباشد. حکم مصافحه از دو جهت؛ حکم وضعی و حکم تکلیفی بحث شده است که امامیه فقط در یک مورد آن را پذیرفته است و آن نگاه ولمس کنیز پدر و نگاه پدر به کنیز فرزند که موجب حرمت ازدواج میشود، اما اهل سنت حتی لمس رابه خاطر معنی ظاهری آن در آیات و روایات، موجب نقض وضو نیز میداند. اما حکم تکلیفی مصافحه، حرمت مطلق است، یعنی علاوه بر اطلاق، اکتفاء به قدر ضرورت که استثنا شده است نیز مقید است به اینکه به حد ضرورت لمس صورت گیرد مانند علاج و... اگر به نگاه امکان دارد لمس جایز نیست، نگاه هم به قدرت و ضرورت. ادله قرآنی بر این مسئله را میتوان از طریق اولویت اثبات کرد به این صورت که وقتی در آیات و روایات نگاه به نامحرم که مفسده کمتری نسبت به مصافحه دارد حرام باشد، مصافحه قطعاً حرام خواهد بود. و هیچگاه ملازمهای میان حرمت مصافحه وجواز نگاه وجود ندارد و حرمت مصافحه نفسی است. روایات که دلالت بر حرمت مطلق مصافحه ولمس دارد فراوان است که میتوان از طریق تنقیح مناط مطلق تماس بدنی را با نامحرم تحریم کرد. علتهای که در روایات و اقوال فقها آمده است عبارتند از: تهییج شهوت فساد در قلب، خوب وقوع در حرام، خوف تلذذ، اثاره شهوت، خوف فتنه،... و همچنین، خلوت با اجنبی و اختلاط با زنان و تقبیل یعنی بوسیدن نامحرم حرام شده است. یکی از نکتههای مهم اطلاق در حرمت مصافحه است و مقید به شهوت و یا عدم شهوت نیست. یکی از دیگر ادله حرمت مصافحه اجماع و نیز عقل میباشد از مصادیق دیگر ارتباط با نامحرم وصل الشعر دست که خود بحث مفصل میطلبد.
حکم زنان و مردان مسلمان در کشورهای غیر اسلامی این است که مصافحه کردن با نامحرم جایز نیست و طبق آیه قرآن در صورت عدم قدرت بر اظهار دین حتی اظهار ایمان باید مهاجرت نماید، راههای برای رهای از وضعیت پیش آمده میتوان مصافحه را ترک نماید یا از وراء لباس یا عقاید خود را بیان نماید تا اسائه ادب یا تحقیر زنان تلقی نشد.